وقتی خرّم سلطان و ارمـیا نفس صداوسیما را مـی‌گیرند!

شبکه ای با تنـها شش هفت ساعت برنامـه درون روز - کـه کمتر از نیمـی از آن تولیدی است- با سه چهار بار تکرار درون شبانـه روز، شهرداریها ساختار نظامی منطبق با الگوی ایرانی اسلامی نیافته اند صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است

از اینـها گذشته هیچهنوز بـه سوالات کلیدی افکار عمومـی پاسخ نداده کـه اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، بعد این همـه -مـیلیون ها دستگاه - تجهیزات پیشرفته ای از کجا مـی آید؟ توسط چهانی وارد مـی شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمـی شود؟


پدیده‌ای هست که بـه جای مواجهه درست با آن، سال‌ها هست صورت مساله‌اش پاک مـی‌شود درون حالی کـه به گواه آمارهای رسمـی و غیر رسمـی درصد بالایی از ایرانیـان دارند و برنامـه‌های آن را مـی‌بینند.

دیشب همسایـه داشت فلان برنامـه رو نشون مـیداد...؛ خود شما چندبار این جمله را بـه زبان آورده اید یـا از زبان دوست و همکار شنیده اید و بعد هم کلی با تمسخر خندیده اید؟

چند سالی هست که این شوخی بی مزه بین همـه ما جریـان دارد. شهرداریها ساختار نظامی منطبق با الگوی ایرانی اسلامی نیافته اند مثل یک رازِ مگو کـه از قضا همـه دنیـا از آن خبر دارند و تبدیل بـه یک شوخی تلخ شده است. شهرداریها ساختار نظامی منطبق با الگوی ایرانی اسلامی نیافته اند گمان مـی کنم دیگر همـه حتما بپذیریم کـه تعارف بس است.

پدیده ای هست که بـه جای مواجهه درست با آن، سال هاست صورت مساله اش پاک مـی شود. بـه گواه آمارهای رسمـی و غیررسمـی درصد بالایی از ایرانیـان دارند و برنامـه های آن را مـی بینند. برخوردهای مختلف غلاظ و شداد و ممنوعیت های بی نتیجه هم نـه تنـها تاکنون هیچ تاثیری نداشته بلکه موجب گسترش و ترویج آن هم شده است. این کار متناوباً ریسیورها و دیش های مدل بالاتر را بـه بازار سرازیر مـی کند. همان آمارها طبیعتاً نشان خواهد داد کـه صددرصد آنـها کـه شان جمع مـی شود، بـه فاصله یکی دو روز، بـه راحتی دوباره صاحب ورژن پیشرفته تر این تجهیزات مـی شوند. این ها قابل انکار نیست.

آنـها کـه صورت مساله را پاک کرده اند از این غافلند کـه خدمتی بزرگ تر از این نمـی توان بـه شبکه های ای کرد. ظاهراً همـه فراموش کرده ایم کـه ده ها نـهاد، درون این باره مسئولند کـه شاید تنـها وظیفه یکی دوتایشان (از جمله پلیس)، مقابله سلبی و توام با شدت عمل هست و بقیـه تماماً موظف بـه اقدامات اثباتی اند. بعضی هایشان حتما فرهنگ سازی کنند، بعضی حتما قوانین مفید و کاربردی تصویب کنند، بعضی حتما بودجه کافی بـه تولید و برنامـه ریزی تخصیص دهند، بعضی هایشان حتما برنامـه جذاب تولید کنند، بعضی ها حتما فقط فکر کنند و.... اما ظاهراً همـه، وظایفشان را فراموش کرده اند، دست‌جمعی خودشان را بـه بی خبری زده اند و دارند فقط خودشان را گول مـی زنند.

علاوه بر اینـها ممنوعیت هایی کـه در عرصه رسانـه به منظور حرف زدن دراین باره پدید آمده هست هم، امکان تحلیل، آسیب شناسی و آگاه سازی را از کارشناسان مـی گیرد و مخاطب را دودستی تقدیم رقیب مـی کند.

این وسط مثل همـیشـه تنـها بـه بخش سلبی و مقابله خشن توجه جدی نشان داده مـی شود. آدم یـاد حکایت آن سه بنده خدا مـی افتد کـه قرار بود زمـین را حفر کنند، لوله ای نصب کنند و بعد چاله را پر کنند و اگر لوله گذار غایب باشد، باز هم دو فرد دیگر بدون لوله گذاری، زمـین را مـی کَنَند و بعد هم پر مـی کنند!

از اینـها گذشته هیچهنوز بـه سوالات کلیدی افکار عمومـی پاسخ نداده کـه اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، بعد این همـه -مـیلیون ها دستگاه - تجهیزات پیشرفته ای از کجا مـی آید؟ توسط چهانی وارد مـی شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمـی شود؟

در مـیانـه این همـه سیـاست های غلط، سوء مدیریت، کم کاری و خواب غفلت، مـیلیون ها نفر دارند حریم سلطان مـی بینند، با شعر یـادت نره و چراکه نـه همراه مـی شوند، بفرمایید شام تماشا مـی کنند، به منظور آکادمـی موسیقی از تلفن های مختلف رای مـی فرستند، بحث های داغ خانوادگی شان درباره آینده رابطه مثلث یشیم، چنار، توپرارگذشت یوسف و حوّا و لامـیا و ایزل هست و حول محورِ تحلیل دشمنی خرّم با ماهی دوران و والده سلطان یـا خوشمزگی های سنبل خان و سرنوشت ابراهیم پاشا و نگار کالفا دور مـی زند. هنوز بحث اول شدن ارمـیا و حذف شدن امـیرحسین، داغ است. به منظور خیلی ها اخبار یعنی 60 دقیقه و خیلی ها اخبار فرهنگی شان را از شباهنگب مـی کنند و تحلیل هایشان را از افق. داروهای لاغری، موسسات کاشت مو، افزایش قد و کِرِم های رنگ و وارنگ دکترمظاهری و ... به منظور خودشان جای محکمـی توی خانواده ها باز کرده اند. حالا دیگر نـه تنـها برنامـه دکتر هلاکویی پربیننده هست بلکه سی دی های او دست بـه دست مـی چرخد.

در خیلی از مـیهمانی ها سرِشام، بحث مِین کورس و استارتر  و این شوخی کـه از یک که تا ده بـه مـیزبان چند مـی دهند متداول است، تیرامـیسو حالا مثل شیرینی دانمارکی و زبون توی همـه قنادی ها هست، توی دشت و صحرا خیلی ها دارند مـی گویند؛ اینجا فلانجاست مام فلانی ایم، آی لاو یو پی ام سی، یـا توی آ و کلاس درس و بیمارستان و دستشویی دارند به منظور سالی تاک، ویدیو مـی گیرند. بچه ها را بـه سختی مـی شود از پای شبکه پرشین تون بلند کرد. همـین کودکان یـا نقاشی مـی کشند یـا با اسلحه اسباب بازی عمـی گیرند و مـی فرستند به منظور دکتر کپی.

یکی از دوستان کـه اخیراً سفری بـه ترکیـه داشت نقل مـی کند کودک چهارساله اش درون جزیره بیوک آدا از مادر پرسیده که؛ اینجا خونـه لامـیا نیست؟!  خدا مـی داند ترکیـه با همـین سریـال ها بـه قاعده چند هزار مـیلیـارد به منظور تاریخ و فرهنگ و گردشگری اش تبلیغ موثر کرده و ما هم درون خلاء خوراک فرهنگی خودمان، هرچه را سریـال های ترکی – راست و دروغ – بـه خوردمان دادند، پذیرفته ایم. وقتی تلویزیون خودمان علاقه ای بـه شناساندن شاه عباس و نادرشاه و کوروش و کریم خان زند ندارد، سلطان سلیمان عثمانی با کلی ضعف و تحریف، مـی شود مرد اول شب های زنان و مردان و کودکان و نوجوانان ما. چرا نشود؟ واقعاً چرا کـه نـه؟!

وقتی بخشی از تاریخ این سرزمـین از کتاب های درسی حذف مـی شود و  انگار کوروش و داریوش و خشایـار و نادر هرگز وجود خارجی نداشته اند، چرا نباید توقع داشته باشیم کودوجوان ایرانی تاریخ عثمانی و سلطان سلیمان و شاهزاده مصطفی را بهتر از تاریخ پرافتخار ایران بشناسد؟ جداً جای شرمندگی است.

وقتی برنامـه های کودک تلویزیون ما از هر خلاقیت و جذابیتی خالی مـی شود، چرا یکی دو شبکه خارجی نیـایند و این فضای خالی را با انواع و اقسام  کارتون ها پُر نکنند؟ کارتون هایی کـه بعضاً تصاویر خشن و یـا غیرمتعارفشان، مناسب این رده های سنی نیست. وقتی تلویزیون ما دوست دارد هم فیلم های سینمایی امریکایی پخش کند و هم سروتهش را بزند و حتی برایش داستان جدید بنویسد، چرا کلی شبکه مثل قارچ نرویند و صبح که تا شب فیلم پخش نکنند؟

تو را بـه خدا از خط قرمزها و محدودیت های ناگزیر حرف نزنیم کـه این خط قرمزها از فرط سلیقه ای شدن و نامشخص بودن و تنگ و تار بودن امان همـه را بریده اند.

گاهی هم برنامـه ریزان ما از کارها و ایده های آن طرفی ها الگو مـی گیرند؛ وقتی بعضی تلویزیون های آنـها صبح که تا شب سریـال ها و فیلم های سال های گذشته تلویزیون و سینمای خود ما را پخش مـی کنند، تازه حواس تلویزیون خودمان جمع مـی شود کـه مـی توان شبکه نمایش و آی فیلم و تماشا را با نمایش تکراری همـین فیلم ها و سریـال ها پر کرد. یـا وقتی مـی بینند کـه مردم بـه فلان شبکه کـه فقط مستند پخش مـی کند اقبال نشان مـی دهند، یک شبکه مستند تاسیس مـی کنند و همـینگونـه هست ماجرای تاسیس شبکه پویـا کـه مشابه یکی دو شبکه ای فقط کارتون پخش کند. ناگفته پیداست کـه موفقیت چنین اقدامات واکنشی و تقلیدی و توفیق شان درجذب مخاطبانی کـه به آن یکی شبکه عادت کرده اند، چقدر دشوار هست و نیـاز بـه محتوای فوق العاده دارد.

قرار شد تعارف نداشته باشیم؛ قضیـه گسترده تر و جدی تر از این حرفهاست. عامـی و نخبه هم نداریم، روشنفکر و امّل هم نداریم، پیر و جوان وکودک هم نداریم. ماه و خورشید همـین آینـه مـی گردانند.

با یک نگاه، حریم سلطان و عمرگل لاله و عشق و جزا و ... را حتما به عنوان یک فرصت نگاه کرد. فرصتی به منظور بیدار شدن مدیران تلویزیون و ترغیب آنـها به منظور آنکه تکانی بـه خود بدهند و از بی اعتنایی بـه نیـازها و خواست های مردم دست بردارند. این برنامـه ها ثابت مـی کنند چقدر کم کاری و سوء مدیریت درون تلویزیون و البته سینمای ما بیداد مـی کند، کـه چقدر پول کلان و ارزشمند بیت المال دارد بـه دلیل نابلدی و بی کفایتی درون حوزه فرهنگ هرز مـی رود، کـه چقدر بی خیـالی و سهل انگاری درون مدیریت فرهنگی ما وجود دارد. اینـها ثابت مـی کنند کـه ما چقدر نسبت بـه ظرفیت های داستانی، تاریخی، فرهنگی، اسطوره ای و گردشگری مان بی توجهیم. درون تلویزیون ما بحران خلاقیت وجود دارد؛ خلاقیت درون مدیریت و خلاقیت درون برنامـه سازی. این برنامـه ها ثابت مـی کند چقدر خلاقیت درون مدیریت و برنامـه ریزی و برنامـه سازی درون تلویزیون ما عنصری کمـیاب و حتی نایـاب است.

متاسفانـه حتما اعتراف کرد درون حال حاضر رقابت تنگاتنگی مـیان سه چهار شبکه تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی به منظور جذب مخاطب ایرانی داخل کشور درون جریـان هست و صداوسیمای ما بیشتر درون نقش یک ناظر بی آزار، بی هدف و ناامـید درون این بازی نقش آفرینی مـی کند کـه نیـازی هم بـه شرکت درون رقابت نمـی بیند.

شبکه ای با تنـها شش هفت ساعت برنامـه درون روز - کـه کمتر از نیمـی از آن تولیدی است-  با سه چهار بار تکرار درون شبانـه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است؛ چرا واقعاً؟ آن یکی شبکه با چهار که تا سریـال ترکی زیر متوسط توانسته آنچنان مخاطب انبوهی را جذب کند کـه شگفت آور است. واقعاً چطور؟

این وسط تلویزیون ما دارد چکار مـی کند؟ نگویید آنـها دارند پول بی حساب خرج مـی کنند – کـه مـی کنند – کـه این دلیل ابداً قابل قبول نیست. سازمان صدا و سیمای ما با بودجه و درآمد هنگفت، ده ها شبکه، صدها ساعت برنامـه درون روز، هزاران نفر پرسنل و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری بسیـار وسیع، اصلا قابل مقایسه با هزینـه و امکانات هیچکدام از آنـها نیست. واقعاً نیست. و نگویید کـه جذابیت های آنـها خط قرمزی هست و دست شبکه های داخلی از این بابت بسته. این هم اصلاً پذیرفتنی نیست. هروقت تلویزیون خودمان درست عمل کرده و برنامـه جذابی نزدیک بـه سلیقه عمومـی و خواست مخاطبان تهیـه و درست عرضه شده، اقبال مخاطبان را نیز بـه همراه داشته است. سریـال های خوب گذشته مثل هزاردستان، امام علی، مدار صفردرجه، صاحبدلان و مـیوه ممنوعه یـا همـین مختارنامـه و شوق پرواز و خیلی قبل تر سربداران، سلطان و شبان، گرگ ها، ابن سینا، روزی روزگاری و ... هرکدام توانسته اند درون زمان خود مخاطبان انبوه را بـه خود جلب کنند. حتی سریـال هایی مثل زمانـه یـا  قبل تر ستایش و قبل ترش نرگس با وجود تمام انتقاداتی کـه به آنـها وارد است  توانستند نظر جمعی از بینندگان تلویزیون را معطوف بـه خود کنند. یـا مثلاً همـین سریـال پایتخت با وجود برخی کاستی هایی کـه دارد با خلق شخصیت های جذاب، موقعیت های کمـیک و روابط صمـیمانـه و باورپذیر ایرانی، توانسته بـه کیفیت استاندارد برسد، رضایت بسیـاری از مخاطبان را جلب کند و به شبکه های آن طرفی ترجیح داده شود. یـا وقتی کلاه قرمزی شروع مـی شود همـه قید را مـی زنند که تا شیرینکاری های فامـیل دور و پسر زا و پسر را ببینند. و مثلاً نود کـه رسماً تلاش شبکه های آن طرفی را به منظور ساخت برنامـه ای مشابه ناکام گذاشت و رادیو هفت کـه یک اتفاق خیلی خوب و دلنشین درون تلویزیون این روزهاست.

واقعاً کجایند سریـال هایی کـه خیـابان ها را خلوت مـی د؟ کجاست یک مسابقه تلویزیونی اریژینال جذاب مثل مسابقه هفته، کـه اصطلاحاتش بعد از نزدیک بـه دو دهه هنوز ورد زبان هاست؟ کجاست برنامـه ای کـه دوروزه فراموش نشود و در یـادها بماند؟ یکی درون این مملکت پیدا نمـی شود کـه یک تَلِنت شو جذاب بسازد؟ آدم های خلاق تلویزیون ما کجا هستند؟

اما بداقبالی را ببینید کـه همـین تلویزیون خودمان با کمال بی ذوقی و بی سیـاستی، یـا از برخی برنامـه های ای و ایده های آنـها گرته برداری مـی کند – کـه طبعاً برابر اصل هم نیست – و یـا با همان برنامـه ها شوخی مـی کند و قصد دارد با استفاده از علاقه مندی های مخاطبان و با تکیـه بر پیش زمـینـه ذهنی آنـها با تمسخر برنامـه های اصلی ایجاد جذابیت کند. جای تاسف هست که همـین شوخی ها دقیقاً کارکرد ضد خود را پیدا مـی کنند و به تبلیغ مستقیم و مفت و مجانی به منظور برنامـه های مورد اشاره بدل مـی شوند. آنـها کـه برنامـه های اصلی را ندیده باشند بـه تماشای نسخه اصل ترغیب مـی شوند.

ضمناً با این برنامـه، تلویزیون رسماً پذیرفته  کـه اکثریت مردم ایران بطور گسترده تماشا مـی کنند. یکی نیست بپرسد، اگر مردم تماشا نکنند اصلاً این برنامـه شما برایی دیدنی است؟ درون آن صورت اصلاً شوخی های شما رای مـی فهمد؟ واقعاً چرا حتما این همـه هزینـه شود که تا این دوستان برنامـه ساز بی ذوق بنشینند بارها و بارها برنامـه های را ببینند که تا بتوانند با جزییـات کامل از آنـها تقلید کنند و به خورد خلق الله بدهند؟ جداً فکر مـی کنند مردم با دیدن این برنامـه های جلف، از متنفر مـی شوند؟ یـا اینکه بـه سرعت به منظور خلاصی از شرِّ همـین برنامـه های لوس و بی مایـه، کانال را عوض مـی کنند و به نسخه اصل پناه مـی برند؟

اتفاقاً مخاطبان تلویزیون ایران بیش از مـیزانی کـه ما تصور مـی کنیم قانع هستند. اما توقع آنـها و اعتمادشان، یک حداقل دارد کـه متاسفانـه تلویزیون ما مدت هاست از رسیدن بـه آن کف و حداقل، ناتوان است. قضیـه اصلی، بودجه نیست، کم کاری و سوء مدیریت هست و کارهایی کـه به کاردان سپرده نمـی شود، مشکل درون سختگیری ها و خط قرمزهای تنگ و بی مورد است، درخانـه نشین چهره ها و مجریـان و بازیگران مورد علاقه مردم و فراری مدیران، برنامـه سازان، فیلمنامـه نویسان و کارگردانان کار بلد است، درون فاصله گرفتن از نیـازها و خواست های مردم و نشناختن علائق آنـهاست، درون فهم نادرست از مفهوم جذابیت، درون غفلت از کارکرد رسانـه تلویزیون و نشناختن اهمـیت و وسعت نفوذ آن و در یک کلام، احترام نگذاشتن بـه مخاطب هست وگرنـه، نـه بودجه تلویزیون ما کم هست و نـه سوژه به منظور تولید برنامـه های قابل توجه مردم کمـیاب. آنچه کم هست مدیریت و ذکاوت و تخصص هست و بس. تلویزیونی کـه یـه حبه قند درون آن مـی شود تکلیفش روشن است. قبول کنید کـه اعتماد بـه چنین تلویزیونی کار بسیـار دشواری است.

با این حساب دو راه بیشتر نداریم؛ یـا حتما بپذیریم کـه مخاطبان ما کج سلیقه اند و برنامـه های آن ور آبی را بـه برنامـه های جذاب شبکه های داخلی ترجیح مـی دهند و یـا بپذیریم کـه برنامـه هایمان یـارای رقابت با برنامـه های آنـها را ندارند کـه شوربختانـه درون هر دو حالت قافیـه را باخته ایم و متاسفانـه مـیدان را کاملاً واگذار کرده ایم.

اگر خوراک فکری و فرهنگی برنامـه های ای را نامناسب مـی دانیم – کـه در بسیـاری موارد اینگونـه هست – و اگر فکر مـی کنیم درون فرهنگ و جامعه خودمان بـه اندازه کافی سوژه سالم و جذاب به منظور برنامـه سازی وجود دارد کـه بتواند مخاطب ایرانی را راضی و از تماشای برنامـه های آنطرفی ها بی نیـاز کند و اگر معتقدیم برنامـه سازان توانا و خلّاقی داریم کـه حریف آنـها مـی شوند، بعد باید دست بجنبانیم. همـین حالا هم خیلی دیر است. خبرآنلاین

: شهرداریها ساختار نظامی منطبق با الگوی ایرانی اسلامی نیافته اند




[حرف دل - صدا و سیما شهرداریها ساختار نظامی منطبق با الگوی ایرانی اسلامی نیافته اند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 25 Aug 2018 11:08:00 +0000